یکپارچگی مغز و تأثیر آن بر تصمیمگیری و کنترل هیجانها
در پیامهای قبلی، دربارهی مغز راست و چپ صحبت کردیم. اکنون میخواهیم مغز را از پایین به بالا بررسی کنیم. مغز طبقه پایین شامل ساقه مغز و منطقه لیمبیک است که وظایف حیاتی و واکنشهای اولیه مانند نفس کشیدن، پلک زدن، و تکانهها را کنترل میکند. این بخش از مغز مسئول هیجانهای شدید همچون خشم و ترس است.
مغز طبقه پایین و وظایف آن در تصمیمگیری و هیجانها
مغز طبقه پایین، که شامل بخشهایی چون ساقه مغز و لیمبیک است، بهطور مستقیم مسئول کارکردهای اولیه است. این قسمت از مغز وظیفه پردازش و تنظیم واکنشهای فیزیولوژیکی و هیجانی فرد را به عهده دارد. در هنگام تهدید یا استرس، بادامه مغز (آمیگدال) به طور خودکار فعال میشود و واکنشهای سریع و غریزی را تحریک میکند. این واکنشها میتوانند شامل چنگ و ستیز، فرار یا حمله باشند.
مغز طبقه بالا و نقش آن در یکپارچگی مغز
در بالای مغز، قسمتهای پیشانی و قشر مغزی نقشهای مهمتری در پردازش اطلاعات و کنترل اعمال دارند. مغز طبقه بالا مسئول تصمیمگیری، برنامهریزی دقیق، کنترل هیجانها، و ایجاد رفتارهای اخلاقی است. بهطور کلی، این بخش از مغز تفکر تحلیلگرایانه و تصمیمات منطقی را هدایت میکند.
با این حال، مهم است بدانیم که مغز طبقه پایین در هنگام تولد بهطور کامل رشد یافته است، اما مغز طبقه بالا تا سالهای نوجوانی و حتی تا بیست سالگی هنوز در حال توسعه است. بنابراین، در سنین پایین، کودک قادر به انجام تصمیمگیریهای منطقی و کنترل کامل هیجانها نیست و این امر میتواند منجر به واکنشهای شدید هیجانی و رفتاری شود.
یکپارچگی مغز: اتصال طبقات بالا و پایین برای عملکرد بهتر
مغز زمانی بهترین عملکرد خود را دارد که قسمتهای بالا و پایین بهطور عمودی و یکپارچه عمل کنند. در این حالت، مغز طبقه بالا میتواند هیجانهای ناشی از مغز طبقه پایین را کنترل کرده و فرد را قادر به تفکر قبل از عمل کند. این فرآیند به تنظیم هیجانها، تصمیمگیری آگاهانه و همدلی کمک میکند.
با این حال، وقتی فرد تحت فشار یا استرس قرار میگیرد، مغز طبقه پایین ممکن است کنترل را به دست بگیرد و به فرد اجازه ندهد که از مغز طبقه بالا استفاده کند. در چنین شرایطی، تصمیمات غریزی و رفتارهای هیجانی غالب میشود.
وقتی هر طرف مغز می تواند در یک کل یکپارچه نقش داشته باشد، می توانیم از کل مغز بیشتر از هر یک از نیمکره ها بهره بگیریم و پیچیدگی و سازو کارهای بیشتری داشته باشیم.
در نیمکره ی راست یک شیوه ی پردازش غیرخطی و کل نگر وجود دارد. داده های خود زندگینامه ای، ارسال پیامهای غیر کلامی، حس یکپارچه ای از بدن، مدل های ذهنی از خود، هیجانهای شدید و درک اجتماعی در این نیمکره پردازش می شوند.
در نیمکره چپ: پردازش خطی (تعدادی داده به طور خطی به دنبال قطعه دیگر می آید)، منطقی(جستجو برای روابط علت و معلول)، دقیق( مو به مو و تحت الفظی) و مبتنی بر زبان می باشد.
بنابراین شما یک نیمکره ی چپ دارید که به شما کمک می کند به طور منطقی فکر کنید و افکار خود را به شکل جملاتی سازماندهی کنید و مغز راستی دارید که در خواندن هیجانها و خواندن نشانه های غیر کلامی به شما کمک می کند. یکپارچگی، مناطق مجزای مغز را به هم مرتبط می سازد و آنها را متعادل و هماهنگ می کند.
یک مغز یکپارچه به تصمیم گیری بهتر، کنترل بهتر بدن و هیجانها، درک کامل تر از خود، روابط سالم تر و موفقیت در مدرسه منجر می شود.
تأثیر رشد مغزی بر رفتار کودکان و نوجوانان
در دوران کودکی و نوجوانی، مغز به طور مداوم در حال تغییر و توسعه است. مغز طبقه پایین در هنگام تولد رشد یافته است، در حالی که مغز طبقه بالا تا مراحل مختلف رشد به تکامل میرسد. این تغییرات میتوانند بر رفتار و تصمیمگیری کودکان و نوجوانان تأثیر بگذارند. بنابراین، درک این تغییرات مغزی برای والدین اهمیت زیادی دارد.
نتیجهگیری: اهمیت یکپارچگی مغز در زندگی روزمره
یکی از چالشهای مهم فرزندپروری، درک این نکته است که مغز کودکان و نوجوانان هنوز بهطور کامل رشد نکرده است. بنابراین، کودکان نمیتوانند همیشه منطقی تصمیمگیری کرده و هیجانهای خود را کنترل کنند. این وضعیت طبیعی است، اما والدین باید بدانند که چگونه با روشهای درست به یکپارچگی مغز فرزند خود کمک کنند.
اگر شما در مدیریت هیجانها و رفتارهای فرزند خود دچار مشکل هستید و نیاز به مشاوره دارید، مرکز مشاوره خانواده امن میتواند به شما کمک کند. این مرکز با ارائه مشاورههای تخصصی در زمینه روانشناسی کودک و نوجوان، به والدین کمک میکند تا با روشهای مؤثر، به بهبود روابط خانواده و رشد روانی فرزندشان کمک کنند.